سَس'سیز اؤپدوم نَفَسینی...*
وقتی از ادکلنی که خودم برایت خریده ام می زنی، و من در حالی که می دانم چه چیزی زده ای می گویم: اومممم چه بوی خوبی! و تو لبخند مهربانی به چهره ات می نشانی و می گویی: "همونی-ه که خودت برام گرفتی :) می دانی چه حالی می شوم؟
وقتی پلیور آبی راه راهی را که هدیه سال پیشت است را برایم می پوشی، می دانی چه لعبتی می شوی برایم؟
وقتی حرف می زنی دلم می خواهد
به حرف بگیرم تو را و تو ساعت ها حرف بزنی تا من از عطر دوست داشتنی نفس
هایت لذت ببرم. دلم می خواهد نفس هایت را ببوسم مَرد. کاش می شد این نفس ها را خورد...
سفارشی: سینه ات را مهمان هزار نازِ بوسه ام خواهم کرد...
*عنوان: بی صدا نفسهایت را بوسیدم...
سفارشی: سینه ات را مهمان هزار نازِ بوسه ام خواهم کرد...
*عنوان: بی صدا نفسهایت را بوسیدم...
+ نوشته شده در پنجشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۲ ساعت 21:33 توسط بالیق
|